بشنو ای دوست نوای گل و گلزار چو من صحبتِ باد صبا خندۀ اشجار چو من
گفتگو با چمن و زمزمه با بادِ رحیل شاپرک رقص کنان شاهد گفتار چو من
تو از آن بوسۀ خورشید بهر سرو و چمن ذرّه ای باش بهر برزن و بازار چو من
تو بشو روز توَلاّ همه در ظلمتِ شب بَرملا می شوَدت عالم اسرار چو من
تو و آن شاپرک و گلبن و آن نور و نسیم همه مست از خُم و آن ساغر دلدار چو من
نازنینا زصبا پرس که مقصد به کجاست تا کجا پر بزنی در رَه پندار چو من
شبِ یلدا نشوَد تیره که مهتاب بلند سحر آید بدهد شوکتِ انوار چو من
عاشقان مست و خرابند زپیمانـۀ نور نَفَسی بَر کِش از آن خانۀ خمّار چو من
صاحبان دل بیمار دوا مرهم یار جُرعه ای نوش از آن حاصل بیمار چو من
شوکتِ باد صبا ثروتِ ها لو کم و بیش بر حذر باش از آن دِرهم و دینار چو من
شاهدان حَرَم سترِ عفاف ِ ملکوت مِی زَده در کوی او مست و گرفتار چو من
دسامبر دو هزار و شش