یارب نظری بر من بیمار عطا کن با مَرهَم دل این دل دیوانه دوا کن
نازک بدنی با لبِ شیرین عسل دار بر تلخی این حاجتِ دیرینه غذا کن
گرما نفسی بر من و این سردی لبها چون بادِ صبا بر گل و گلخانه هوا کن
شوق صَنمی با تن سیمین ملائک در خانۀ تنگِ دل دیوانه بنا کن
ترسنده پریسا بده در یک شبِ دیجور فردا سحرم را تو زبنیاد فنا کن
آشفته گمانم که نبینم شبِ موعود در خواب و خیالم تو به آن گونه وفا گن
در خانه به زنجیر و نمادَم همه تصویر درباغ مَجازی پَر پَروانه رها گن
بر بلبل ما گل همه جا درد و بلا شد گلزار بر این بلبل دل گل تو بلا کن
هالو به رضا در پی آهنگ و نوائیست با ساز و دُهل نغمۀ ما را تو صدا کن
آپریل دو هزار و هفت