در خیال اگر آئی شیرین و زُلیخائی در هر شبِ ظلمانی نادیده تو پیدائی
در فکر تو من دیشب تا سحر هم آغوشی کردم که سحر گَردد آن نطفۀ فردائی
در کوی گنهکاران آهنگ همه زنجیر است در فکر گنهکارم تو نغمۀ شیوائی
گم گشته به دنبالت در کوچۀ دلبازان گشتم به سراسیمه تا تو زدری آئی
من پیر نصیحت ها درمانده زفرصت ها تو ساغر خود جوشی جوشان شده دریائی
گر لب زلبت بوسد یک بوسه به مهمانی چشم و تن و دستانم آیند به تماشائی
از عطر گلی یکتا پروانه شَوَد شیدا من شاپرکی تنها مجذوبِ گل آرائی
ای گلبن نسرینم در باغ تو مسکینم با کتابِ ارژنگم آئین اهورائی
پُر کن قدحی هالو شهد است شرابِ دل نا خوانده در این مکتب حاذق زمعمّائی
مِی دو هزار و هفت