نگاهم کن چه می بینی گرفتار
تنم پر درد و دل در سینه تبدار
نگاهم کن چه می بینی سپیدی
مقصر آینه آن هرزه بدکار
نگاهم کن جوانی رفت و پیری
بیامد شد در این خانه طلبکار
نگاهم کن چه بودم در جوانی
که خوابی بود و من حیرانه بیدار
نگاهم کن چه می بینی تو پائیز
نهال ِ زندگی خشکیده بیزار
نگاهم کن خمارم بی می ِ ناب
نگارم کو کجا امیّد ِ دیدار
نگاهم کن چه می بینی تو هالو
قماری بود و بازنده به اجبار
٢⁄١٨⁄٢۰١٢