چه فرقی بایدست در قطرۀ آب
یکی در گل خلد یک غرق مرداب
یکی بازیچۀ باد است وگمراه
یکی باران شود بارد سحرگاه
یکی در قطره اشکی مملو از درد
یکی رنگین کمان آرد ره آورد
یکی می می شود در جام ساقی
یکی شهد ِ گل ِ شیرین اقاقی
یکی تیره سحاب در زیر مهتاب
یکی بر ماهیان آوای خوش خواب
صراط ِ من همی چون قطرۀ آب
گهی می جوشم و گه قعر سرداب
شبی باران شوَم بارم به صحرا
نگیرد عقربی از من توّلا
سحر شبنم شوَم در جام ِ لاله
به نرگس می شوَم در آن پیاله
اگر باران شوَم باران ِ مستی
ببارم کیمیا بر هرچه هستی
اگر رودی شوَم در دل خروشان
نویدم برکه ای باشد درخشان
و گر ابری شوَم در بام ِ مینا
به زیر ِ چتر من آذین ِ گلها
نماد آدمی در نطفه والا ست
چنان آب است اسرارش معماست
ندانم سّر ِ آب در آفرینش
جوابش نادرست در علم و دانش
که آب را ابتدا آن منشأ ش چیست
که بی آن زندگی در دم شوَد نیست
کجا بود در ازل آن آب ِ دریا
که پُر کرد این زمین را از تمنّا
که بی آب این زمین خشک است و خالی
حیات ِ ما همه وهم و خیالی
که آب است منشأ این زندگانی
به گلبن می دهد عطر نهانی
که پروانه شوَد مستانه از او
از آن شهد خوش و آن عطر ِ خوش بو
همه آب است و آبی رنگ ِ دریا
نمای آسمان از آن مهیا
که در هر قطرۀ شبنم جهانیست
که گر بینی تو در آن زندگانیست
که پروانه چه نوشد شهد ِ باران
که بر گلزار گل بارد چو درمان
منم آبی که در جوئی روان است
امیدم جرعه ای بر تشنه گانست
که شاید خسته ای خواند سرشتم
بداند من که بودم کی نوشتم
منم هالو چنان آب گوارا
که گه بر لاله بارم گه به خارا
نوروز مبارک ۳−۱۶−۲۰۱۴